نیاز به درگاه بی نیاز
خدای من!
روزنه نجات من، گریزگاه من کجاست وقتی که هیچ پناهی جز تو نیست؟
نه آنکس که نیکی می کند از یاری تو مستغنی است؛ نه آنکس که نیکی می کند از یاری تو مستغنی است؛ نه آنکس که نیکی می کند از یاری تو مستغنی است. و نه آنکس که بدی می کند و در مسیر نارضایتی تو گام برمی دارد، می تواند از حیطه ی قدرت تو خارج شود.
یارب یارب یارب !
تو بودی که مرا به سوی خودت راه نمودی، تو بودی که مرا به خودت خواندی و دعوتم کردی؛ اگر تو دعوتم نمی کردی من چه می دانستم که کیستی.
سپاس خدای را سزاست که تا صدایش کنم پاسخم گوید؛ اگرچه وقتی او مرا صدا می کند من کاهلی می کنم.
الهی!
گرچه این خطاکار از درد نفس نالیده اما به امید عفوت نیز اندیشیده است.
ای خداوند!
ای بی نیاز مطلق! ای زیباتر از هر زیبایی! عطر و گلاب فضل و فیض خویش را بر ما فرو ریز تا با آن وضوی عشق سازیم؛ نور وجودت را در چشمان خواب آلودمان بتابان تا با آن چشم دل خود را شستشو دهیم، آنگاه با دلی ارام و چشمانی باز به سوی تو ای معشوق عاشقان بال بگشاییم.