ملاک ارزش گذاری غم وشادی
آنچه در متون اسلامی درباره غم و شادی وجوددارد به راستی شگفت آور است و این حقیقت را آشکار میکند که دستورات دینی چگونه بهصورت منسجم در راستای کمال انسانی صادر شده و برای رسیدن، سعادت حقیقتی چگونه تمامزوایای وجود و زندگی انسان را مورد توجه قرار داده و این دو حالت روانی؛ غم و شادیرا به کمال و سعادت انسان پیوند زده است.
ملاک ارزش گذاری غم و شادی
انسانی که به دنبال کمال است در مقابل چه اموری باید شاد و خوشحال باشد و در مقابل چه چیزهایی غمناک گردد؛ حضرت علی علیهالسلام در نامهای به ابن عباس چنین میفرمایند: (نامه 22)
«اما بعد فان المرء قد یسره درک ما لم یکنلیفوته و یسوء فوت ما لم یکن لیدرکه فلیکن سرورک بما نلت من آخرتک و لیکن اسفک علیما فاتک منها و ما نلت من دنیاک فلا تکثر به فرحاً و ما فاتک منها فلات تأس علیهجزعاً ولیکن همّک فیما بعد الموت.»
اما بعد، گاه باشد که مرد از به دست آوردن چیزهایی شاد میشود که از دستش نمیرفته و در عین حال غم از دست دادن چیزهایی را میخورد که دست یافتن به آنها محال بوده است. چنان باید که شادی و سرور تنها به سبب بهرههایی باشد که از آخرت خویش به دست آوردهای و دریغت بر ارزشهای اخروی باشد که از دست میدهی. اما از بهرههای که از دنیای خویش به چنگ میآوری شاد مباش از ارزشهای دنیوی و مادی که از دست میدهی اندوهگین مشو رحمت خویش را به تمامی صرف دنیای پس از مرگ کن.(1)
«فلا یکن افضل ما نلت فی نفسک من دنیاکبلوغ لذت اوشفاء غیظ و لکن اطفاء باطل و احیاء حق ولیکن سرورک بما قدمت و اسفک علیما خلقت و همّک فیما بعدالموت.»
؛ پس چنین مباد در نگاه تو دست یافتن به لذتی یا فرو نشانیدن آتش خشمی، برترین دست آورد باشد که در نگاه چون تویی برترین ارزشهای میباید کشتن یا زنده کردن حقی باشد و نیز بایسته است که بر آن چه پیش میفرستی شادمان شوی و بر آن چه برجای مینهی افسوس بخوری و فراسوی زندگی این جهان را همت گماری.(2)
چه بسیار تنهای عزیز و خوش آب و رنگی که به کام زمین فرو رفتهاند حال آنکه در دنیا با ناز و نعمت تغذیه میشده اند و در دامن آبرو و شرف پرورش یافتهاند. لحظههای اندوهشان را با تفریح درمان میکردند و هر گاه مصیبتی دچار میآمدند به بی تفاوتی پناه میبردند تا مبادا لحظه خرّمی زندگی و بازی پوچ و سرگرمیهایشان را از دست بدهد.
این کلام مصداق آیه لِكَیْلَاتَأْسَوْا عَلَى مَا فَاتَكُمْ وَلَا تَفْرَحُوا بِمَاآتَاكُمْ؛ تا بر آنچه از دستتان می رود اندوهگین نباشید و بدآنچه به دستتان می آیدشادمانی نکنید. میباشد.
بنابراین هر یک از غم و شادی جایگاه خاص خود را دارد و انسان به هر دو به عنوان یک شئ ارزشمند نیازمند است زیرا همان طور که شادی باعث نشاط روح میگردد غم نیز انسان را برای فعالیت بیشتر تحت فشار قرار میدهد. اگر فشاری بر انسان وارد نشود شرایط موجود را مطلوب میپندارد و در نتیجه دست به تلاش و کوشش نمیزند. این امر باعث رخوت و رکود میگردد. مانند شخصی که به بیماری سرطان مبتلاست و در ابتدای بیماری چون خود فرد اطلاعی از بیماریش ندارد به دنبال درمان نیست تا زمانی که علایم بیماری بروز کند در آن زمان به تکاپو می افتد و درصدد رفع معزل میباشد.
بباید داد تن کار قضا را پذیرفتن همه حکم خدا را
به حق چون و چرا هرگز نشاید ز تقدیرشغمین بودن نباید
به چیزی گر که مردی شادمان است مر آن شادی بهچیزی ز آن جهان است
وگر ناچار باید خوردن غم ببایدخورد غم گر شد ز دین کم
غم و شادی سزای این سرا نیست برای آن سراباید به غم زیست
جهان گر پشت کرد و بِستَدَت زر مده آهجگر را بر فلک سر
وگر که باز ایمان از کَفَت جست سزد زافسوس سائی دست بر دست
غم دین خور که دنیا غم نیرزد که طفلیک شبه ماتم نیرزد
منشأ شادی دنیوی
شادی برای امور دنیوی و به دست آوردن لذات، از جنس غفلت است. ولی حزن و اندوه از جنس هشیاری. زیرا وجود اندوه وابسته به دو شرط است:
وقوع حادثه ناگوار-1
فهم و برداشت انسان از مسأله ایی که بر او حادث شده است.-2
هر یک از غم و شادی جایگاه خاص خود را دارد و انسان به هر دو به عنوان یک شئ ارزشمند نیازمند است زیرا همان طور که شادی باعث نشاط روح میگردد غم نیز انسان را برای فعالیت بیشتر تحت فشار قرار میدهد. اگر فشاری بر انسان وارد نشود شرایط موجود را مطلوب میپندارد و در نتیجه دست به تلاش و کوشش نمیزند
حضرت علی علیه اسلام وضعیت غفلت زدگان دنیا را که به شادیهای تحذیری (بدون بصیرت غرق شدن) روی آوردهاند و به آن دل خوش کردهاند را چنین توصیف مینماید:
« …وَ لم اکلت الارض من عزیز جسد وانبق اون »
چه بسیار تنهای عزیز و خوش آب و رنگی که به کام زمین فرو رفتهاند حال آنکه در دنیا با ناز و نعمت تغذیه میشده اند و در دامن آبرو و شرف پرورش یافتهاند.لحظههای اندوهشان را با تفریح درمان میکردند و هر گاه مصیبتی دچار میآمدند به بی تفاوتی پناه میبردند تا مبادا لحظه خرّمی زندگی و بازی پوچ و سرگرمیهایشان را از دست بدهد. آری درست در همان گرما گرم عیش و نوش و در فضای آن زندگی غفلت آلود که دنیا و عاشق ناز پروده اش به هم لبخند میزنند ناگهان روزگار با خار جان گزایش او را میگزد و در گردش روزها و شبها نیروهایش را در هم میشکند و هیولای مرگ از نزدیک بر او چیره میشود.
نتیجه گیری
شادی اگر در جهت عبادت پروردگارو رسیدن به کمالات معنوی باشد نه تنها اشکالی ندارد بلکه مورد تایید اسلام نیز هست چرا که چنین شادی محرک تعالی بخش و پلکانی برای رسیدن به کمالات خواهد بود. اماشادیهای غفلت انگیز بی توجهی به واقعیتهای موجود زندگی و خصوصاً سرنوشت خود انساناست که مورد نکوهش قرار گرفته.
غمی که انسان را آزرده خاطر میکند و به ظاهر فشار جسمی یا روحی به ارمغان میآورد، او را به سوی کمال سوق دهد (همانند غم حیات پس از مرگ؛ اگر مردم ره توشه ایی که از قبل فرستادهام کمک و یاورم میباشد؟ با حیات ابدی چه کنم؟ و…) و غمی که، روح عدالت خواهی و حقیقت طلبی را در فرد به قلیان در آورد و در مقابل ظلم و بی عدالتی بشوراند (مانند عزاداری برای شهدا) مورد توصیه و سفارش اسلام
است. اما … غمی که ناشی از ناکامی های دنیا، زیبایی دنیا، ثروت دنیوی، قدرت و… باشد آشفتگی خاطر و افسردگی را به دنبال خواهد داشت
که به هیچ وجه مقبول عقل سلیم و دین مبین نیست.
اگر ناچار غم بایست خوردن غمش باشد برای بعد مُردن
که انسان گر ز چیزی شادمان است که آن چیز از ازل قسمت بر آن است
پی نوشت ها:
شرح ترجمه نهجالبلاغه – زمانی – ج 2 ص 200
شرح – شرح نهجالبلاغه ابن میثم – مترجم محمدی مقدم – ج 4 ص 692
سوره حدید آیه 22
شرح منظوم نصاری – ج 7