دلنوشته به امام زمان (عج)
بسمه تعالی
باز هم سلام، تلألو آسمان هرجمعه برفراز ندبه ها رو به خورشید می ایستم و دستان تو را در هرم حور می جویم
درباران چشمهایت را به نظاره می نشینم …
غروبها خیره به ماهی هستم که جرعه ای ازآسمان فروزان توست ماه فقط به زیبایی معروف است و نمی دانند که
امام من انتظار دورانها مظهر زیبایی در آغوش زمان به قنوت ایستاده است،چقدر دلگیر است از اینکه فردی تمام شب
به انتظار خودش قنوت بگیرد….
هر هفته پا برهنه می دوم در صحرایی که تو «هل من ناصر ینصری » سر می دهی. جمعه که می شود می نشینم
وداد می زنم به انتظارت نشسته ام!
حالا تازگی ها فهمیدم به انتظار تو باید ایستاد…
تازگی ها خیلی چیزها فهمیدم از دنیای اطرافم ،فهمیدم شبنم چیست! اشک گلها ست از فراق تو …
فهمیدم وقتی بیایی 13 به درمی شود 14بدر، کی می شود به در شویم از انتظار چهاردهمین اخترمان ؟!
به در شویم از همه ی غصه هایمان…
از غمی که قرنها ست دامان شتر را گرفته است، وقتی تو بیایی عشق کامل می شود
وقتی بیایی هر 4فصل سال بهار است ،ای نماد بهار با حضورت ثانیه ها معنا ندارند …
هر سال یک ثانیه است حضورتو روشنی بخش زمان است . صاحب عصر والزمان ،آقای عزیزم ، گاهگاهی که یادت
می افتم می گویم جرا برای امام حسین (علیه السلام) گریه کنم حسین، اباالفضل داشت 72تن یار داشت وهم
دردهایش زینب بود.
چرا برای امام علی (علیه السلام) گریه کنم ، علی (علیه السلام) که فاطمه و زینب (سلام الله علیها ) داشت
حسن و حسین داشت ابوذر و غفار داشت ، میثم تمار داشت.
آقای غریب من امام زمان من مهدی بی کس من که را دارد وهم دردهایش کیست؟
نکند مرهم زخم آقا نخل و دل چاه شود،نکند آقای ما بی کس و بی یار شود.
از همین امروز مراقب غربت آقایمان باشیم.
مائده زارعی