انگار انتظار به پایان نمی رسد.
06 اسفند 1394 توسط خضری
انگار انتظار به پایان نمی رسد
داغ فراق یار به پایان نمی رسد
پاییزها دومرتبه تکرار می شوند
این سال بی بهاربه پایان نمی رسد
باران عشق تاکه نباری به هیچ وجه
قحطی دراین دیار به پایان نمی رسد
خورشید پشت پرده ی غیبت طلوع کن
چون بی تو شام تار به پایان نمی رسد
سردرگم است بی تو زمان و عجیب نیست
مرکب که بی سوار به پایان نمی رسد
هر جمعه ندبه خوانده أم اما بدون تو
این جمعه های زار به پایان نمی رسد
«عجّل فرج»به روی لب وتوشه ها سیاه
هجران که با شعار به پایان نمی رسد
کامل کننده ی همه ی کارها بیا !
چون بی تو هیچ کار . . .
مجتبی خرسندی