استاد و شاگرد
استاد سر کلاس گفت کسی خدا رو دیده؟ همه گفتند : . . . نه . . . !
استاد گفت کسی صدای خدا را شنیده ؟ همه گفتند : . . . نه . . . !
استاد گفت کسی خدا را لمس کرده؟ همه گفتند : . . . نه . . . !
استاد گفت پس خدا وجود ندارد
یکی از دانشجویان بلند شد و گفت :
کسی عقل استاد را دیده ؟ همه گفتند : . . نه .. !
دانشجو گفت کسی صدای عقل استاد را شنیده ؟ همه گفتند : . . نه . . !
دانشجو گفت کسی عقل استاد را لمس کرده ؟ همه گفتند : . . نه . . !
دانشجو گفت پس استاد عقل نداره !!!
دلیل داد زدن !!!!
استادى از شاگردانش پرسید : چرا ما وقتى عصبانى هستیم داد می زنیم ؟ چرا مردم هنگامى که خشمگین
هستند صدایشان را بلند می کنند و سر هم داد می کشند ؟
شاگردان فکرى کردند و یکى از آن ها گفت : چون در آن لحظه ، آرامش و خونسرد یمان را از دست می دهیم .
استاد پرسید : این که آرامش مان را از دست می دهیم درست است امّا چرا با وجودى که طرف مقابل کنار مان
قراردارد داد می زنیم ؟ آیا نمی توان با صداى ملایم صحبت کرد ؟ چرا هنگامى که خشمگین هستیم داد
می زنیم ؟
شاگردان هر کدام جواب هایى دادند امّا پاسخ هاى هیچکدام استاد را راضى نکرد .
سرانجام او چنین توضیح داد : هنگامى که دو نفر از دست یکدیگر عصبانى هستند ، قلب هایشان از یکدیگر
فاصله می گیرد . آن ها براى این که فاصله را جبران کنند مجبورند که داد بزنند . هر چه میزان عصبانیت و خشم
بیشتر باشد ،این فاصله بیشتر است و آن ها باید صدای شان را بلند تر کنند .
سپس استاد پرسید : هنگامى که دو نفر عاشق همدیگر باشند چه اتفاقى می افتد ؟ آن ها سر هم داد
نمی زنند بلکه خیلى به آرامى با هم صحبت می کنند . چرا ؟ چون قلب هایشان خیلى به هم نزدیک است .
فاصله قلب هاشان بسیار کم است .
استاد ادامه داد : هنگامى که عشق شان به یکدیگر بیشتر شد ، چه اتفاقى می افتد ؟ آن ها حتى حرف
معمولى هم با هم نمی زنند و فقط در گوش هم نجوا می کنند و عشق شان باز هم به یکدیگر بیشتر
می شود .
سرانجام ، حتى از نجوا کردن هم بی نیاز می شوند و فقط به یکدیگر نگاه می کنند . این هنگامى است که
دیگر هیچ فاصله اى بین قلب هاى آن ها باقى نمانده باشد