حدیث روز
قال الامام السجاد (علیه السلام):
کرامت نفس
مَن کَرُمَت عَلیهِ نَفسُهُ هانَت عَلیه الدنیا.
هر که کرامت و بزرگواری نفس داشته باشد، دنیا را پست انگارد
قال الامام السجاد (علیه السلام):
کرامت نفس
مَن کَرُمَت عَلیهِ نَفسُهُ هانَت عَلیه الدنیا.
هر که کرامت و بزرگواری نفس داشته باشد، دنیا را پست انگارد
پیرزنی در خواب , خدا رو دید و به او گفت :
))خدایا من خیلی تنهام . آیا مهمان خانه من می شوی ؟ ((
خدا قبول کرد و به او گفت که فردا به دیدنش خواهد رفت .
پیرزن از خواب بیدار شد با عجله شروع به جارو کردن خانه کرد.
رفت و چند نان تازه خرید و خوشمزه ترین غذایی که بلد بود پخت
سپس نشست و منتظر ماند.
چند دقیقه بعد در خانه به صدا در آمد .
پیر زن با عجله به طرف در رفت آن را باز کرد پیر مرد فقیری بود .
پیرمرد از او خواست تا به او غذا بدهد
پیر زن با عصبانیت سر فقیر داد زد و در را بست.
نیم ساعت بعد باز در خانه به صدا در آمد. پیر زن دوباره در را باز کرد.
این بار کودکی که از سرما می لرزید از او خواست تا از سرما پناهش دهد .
پیر زن با ناراحتی در را بست و غرغر کنان به خانه بر گشت
نزدیک غروب بار دیگر در خانه به صدا در آمد .
این بار نیز پیرزن فقیری پشت در بود. زن از او کمی پول خواست تا برای کودکان گرسنه اش غذا بخرد .
پیر زن که خیلی عصبانی شده بود با داد و فریاد پیر زن را دور کرد.
شب شد ولی خدا نیامد پیرزن نا امید شد و رفت که بخوابد و در خواب بار دیگر خدا را دید .
پیرزن با ناراحتی گفت:
))خدایا مگر تو قول نداده بودی که امروز به دیدنم خواهی اومد؟((
خدا جواب داد :
)) بله من سه بار آمدم و تو هر سه بار در را به رویم بستی ((
همه شب نماز خواندن،همه روز روزه رفتن
همه ساله از پی حج سفر حجاز کردن
زمدینه تا به کعبه سر وپا برهنه رفتن
دو لب از برای لبیک به گفته باز کردن
ز وجود بی نیازش طلب نیاز کردن
به مساجد و معابد همه اعتکاف کردن
ز ملاهی و مناهی همه احتراز کردن
به حضور قلب ذکر خفی و جلی گرفتن
طلب گشایش کار ز کارساز کردن
پی طاعت الهی به زمین جبین نهادن
گه و گه به آسمان ها سر خود فراز کردن
به مبانی طریقت به خلوص راه رفتن
ز مبادی حقیقت گذر از مجاز کردن
به خدا قسم که هرگز ثمرش چنین نباشد
که دل شکسته ای را به سرور شاد کردن
به خدا قسم که کس را ثمر آنقدر نبخشد
که به روی نااميدي در بسته باز کردن
شب جمعه ها نخفتن، به خدای راز گفتن
من از خدا خواستم که پليدي هاي مرا بزدايد
خدا گفت : نه
آنها براي اين در تو نيستند که من آنها را بزدايم .بلکه آنها براي اين در تو هستند که تو در برابرشان پايداري کني
من از خدا خواستم که بدنم را کامل سازد
خدا گفت : نه
روح تو کامل است . بدن تو موقتي است
من از خدا خواستم به من شکيبائي دهد
خدا گفت : نه
شکيبائي بر اثر سختي ها به دست مي آيد. شکيبائي دادني نيست بلکه به دست آوردني است
من از خدا خواستم تا به من خوشبختي دهد
خدا گفت : نه
من به تو برکت مي دهم
خوشبختي به خودت بستگي دارد
من از خدا خواستم تا از درد ها
آزادم سازد
خدا گفت : نه
درد و رنج تو را از اين جهان دور کرده و به من نزديک تر مي سازد
من از خدا خواستم تا روحم را رشد دهد
خدا گفت : نه
تو خودت بايد رشد کني ولي من تو را مي پيرايم تا ميوه دهي
من از خدا خواستم به من چيزهائي دهد تا از زندگي خوشم بيايد
خدا گفت : نه
من به تو زندگي مي بخشم تا تو از همۀ آن چيزها لذت ببري
من از خدا خواستم تا به من کمک کند تا ديگران را همان طور که او دوست دارد ، دوست داشته باشم
خدا گفت : … سرانجام مطلب را گرفتي
اگر خدا را دوست داري
امروز روز تو خواهد بود
آن را هدر نده
باشد که خداوند تو را برکت دهد…
قالَ الامام الجواد عليه السلام :
مَنْ زارَ قَبْرَ اءخيهِ الْمُؤْمِنِ فَجَلَسَ عِنْدَ قَبْرِهِ وَاسْتَقْبَلَ الْقِبْلَةَ وَ وَضَعَ يَدَهُ عَلَى الْقَبْرِ وَقَرَءَ:((إنّا أنْزَلْناهُ فى لَيْلَةِالْقَدْرِ)) سَبْعَ مَرّاتٍ، اءمِنَ مِنَ الْفَزَعَ الاْ كْبَر.
فرمود: امام جواد (عله السلام)
هركس بر بالين قبر مؤ منى حضور يابد و رو به قبله بنشيند و دست خود را روى قبر بگذارد و هفت مرتبه سوره مباركه(إنّا أنزلناه) را بخواند از شدايد و سختيهاى صحراى محشر در اءمان قرار مى گيرد.
روزى شيطان در گوشه مسجد الحرام ايستاده بود. حضرت رسول صلى الله عليه و
آله هم سرگرم طواف خانه كعبه بودند. وقتى آن حضرت از طواف فارغ شد، ديد ابليس
ضعيف و نزار و رنگ پريده ، كنارى ايستاده است ، فرمود:اى ملعون ! تو را چه مى
شود كه چنين ضعيف و رنجورى ؟!
گفت : از دست امت تو به جان آمده و گداخته شدم . فرمود: مگر امت من با تو چه
كرده اند؟
گفت : يا رسول الله ! چند خصلت نيكو در ايشان است ، من هر چه تلاش مى كنم
اين خوى را از ايشان بگريم نمى توانم . فرمود: آن خصلت ها كه تو را ناراحت
كرده كدام اند؟
1 هنگامیکه به هم می رسند سلام می کنند.
2 با هم مصافحه می کنند.
3 برای هر کاری که می خواهند انجام دهند ان شاالله می گویند.
4 از گناه استغفار می کنند.
5 تا نام حضرت محمد (ص) را می شنوند صلوات می فرستند.
6 ابتدای هرکاری بسم الله الرحمن الرحیم می گویند.
(منبع: انورالمجالس، ص40)
قالَ له رجل : اءَوصِنى بَوَصِيَّةٍ جامِعَةٍ مُخْتَصَرَةٍ؟
فَقالَ الامام الجواد عليه السلام : صُنْ نَفْسَكَ عَنْ عارِالْعاجِلَةِ وَ نار الْآجِلَةِ.
شخصى به حضرت عرض كرد: مرا موعظه و نصيحتى كامل و مختصر عطا فرما؟
امام جوادعليه السلام فرمود: اعضاء و جوارح ظاهرى و باطنى خود را از ذلّت و ننگ سريع و زودرس ، همچنين از آتش و عذاب آخرت ، در اءمان و محفوظ بدار.
قالَ الامام الجواد عليه السلام :
وَ حَقيقَةُ الاْ دَبِ: اِجْتِماعُ خِصالِ الْخيْرِ، وَ تَجافى خِصالِ الشَّرِ، وَ بِالاْ دَبِ يَبْلُغُ الرَّجُلُ الْمَكارِمَ الاْ خْلاقِ فِى الدُّنْيا وَ الاَّْخِرَةِ، وَ يَصِلُ بِهِ اِلَى الْجَنَّةِ.
فرمود: امام جواد(علیه السلام)
حقيقت ادب و تربيت عبارت است از: دارا بودن خصلت هاى خوب ، خالى بودن از صفات زشت و ناپسند
انسان به وسيله أدب - در دنيا و آخرت - به كمالات اخلاقى مى رسد؛ و نيز با رعايت أدب نيل به بهشت مى يابد.
قالَ الامام الجوادعليه السلام :
ثَلاثٌ مِنْ عَمَلِ الاْ بْرارِ: إ قامَةُالْفَرائِض ، وَاجْتِنابُ الْمَحارِم ، واحْتِراسٌ مِنَ الْغَفْلَةِ فِى الدّين.
فرموند: امام جواد(علیه السلام)
سه چيز از كارهاى نيكان است : انجام واجبات الهى ، ترك و دورى از گناهان ، مواظبت و رعايت مسائل و احكام دين.
همه چهارزن دارند
روزی روزگاری تاجر ثروتمندی بودکه 4 زن داشت . زن چهارم را از همه بیشتر دوست داشت
و او را مدام باجواهرات گران قیمت و غذاهای خوشمزه پذیرایی می کرد..
بسیار مراقبش بود و تنها بهترین چیزها را به او می داد.
زن سومش را هم خیلی دوست داشت و به او افتخار میکرد. پیش دوستهایش اورا برای جلوه گری
می برد گرچه واهمه شدیدی داشت که روزی او با مردی دیگر برود و تنهایش بگذارد…
واقعیت این است که او زن دومش را هم بسیار دوست می داشت . او زنی بسیار مهربان بود که
دائما نگران و مراقب مرد بود. مرد در هر مشکلی به او پناه می برد و او نیز به تاجر کمک می کرد
تا گره کارش را بگشاید و از مخمصه بیرون بیاید.
اما زن اول مرد ، زنی بسیار وفادار و توانا که در حقیقت عامل اصلی ثروتمند شدن او و موفق بودنش
در زندگی بود ، اصلا مورد توجه مرد نبود با اینکه از صمیم قلب عاشق شوهرش بود اما مرد
تاجر به ندرت وجود او را در خانه ای که تمام کارهایش با او بود حس می کرد و تقریبا هیچ توجهی به
او نداشت.
روزی مرد احساس مریضی کرد و قبل از آنکه دیر شود فهمید که به زودی خواهد مرد.به دارایی زیاد و زندگی مرفه خود اندیشید و با خود گفت: من اکنون 4 زن دارم ، اما اگر بمیرم دیگر هیچ کسی را
نخواهم داشت ، چه تنها و بیچاره خواهم شد“!
بنابرین تصمیم گرفت با زنانش حرف بزند و برای تنهاییش فکری بکند.
اول از همه سراغ زن چهارم رفت و گفت: من تورا از همه بیشتر دوست دارم و از همه بیشتر به تو
توجه کرده ام و انواع راحتی ها را برایت فراهم آورده ام ، حالا در برابر این همه محبت من آیا در مرگ با
من همراه می شوی تا تنها نمانم؟ زن به سرعت گفت :” هرگز” همین یک کلمه و مرد را رها کرد.“
ناچار با قلبی که به شدت شکسته بود نزد زن سوم رفت و گفت: من در زندگی ترا بسیار دوست
داشتم آیا در این سفر همراه من خواهی آمد؟”
زن گفت :"البته که نه!زندگی در اینجا بسیار خوب است .تازه من بعد از تو می خواهم دوباره ازدواج کنم
و بیشتر خوش باشم “قلب مرد یخ کرد.
مرد تاجر به زن دوم رو آورد و گفت: تو همیشه به من کمک کرده ای . این بار هم به کمکت نیاز شدیدی دارم شاید از همیشه بیشتر ، می توانی در مرگ همراه من باشی؟ زن گفت :"این بار با دفعات دیگر
فرق دارد .من نهایتا می توانم تا گورستان همراه جسم بی جان تو بیایم اما در مرگ ،…متاسفم!”
گویی صاعقه ای به قلب مرد آتش زد. در همین حین صدایی او را به خود آورد.
من با تو می مانم ،هرجا که بروی” تاجر نگاهش کرد ، زن اول بود که پوست و استخوان شده بود “
، انگار سوء تغذیه بیمارش کرده باشد . غم سراسر و جودش را تیره و ناخوش کرده بود و هیچ زیبایی
و نشاطی برایش باقی نمانده بود.
تاجر سرش را به زیر انداخت و آرام گفت:” باید آن روزهایی که می توانستم به تو توجه میکردم و مراقبت بودم…
در حقیقت همه ما چهار زن داریم!
الف : زن چهارم که بدن ماست .مهم نیست چقدر زمان و پول صرف زیبا کردن او بکنی وقت مرگ ، اول از همه او ترا ترک می کند.
به دست دیگران خواهد افتاد. ب زن سوم که دارایی های ماست .هرچقدر هم برایت عزیز باشند وقتی بمیری
ج : زن دوم که خانواده و دوستان ما هستند . هر چقدر هم صمیمی و عزیز باشند، وقت مردن نهایتا تا سر مزارت کنارت خواهند ماند.
تن و پول و دوست می کنیم . او ضامن توانمندی های ماست اما ما ضعیف و :د: زن اول که روح ماست.
غالبا به آن بی توجهیم و تمام وقت خود را صرف درمانده رهایش کرده ایم تا روزی که قرار است همراه
ما باشد اما دیگر هیچ قدرت و توانی برایش باقی نمانده است.
قالَ الامام جواد عليه السلام :
التَّوْبَةُ عَلى اءرْبَع دَعائِم : نَدَمٌ بِالْقَلْبِ، وَاسْتِغْفارٌ بِاللِّسانِ، وَ عَمَلٌ بِالْجَوارِحِ، وَ عَزْمٌ اءنْ لايَعُودَ.
امام جواد(علیه السلام)فرمودند:
شرايط پذيرش توبه چهار چيز است : پشيمانى قلبى ، استغفار با زبان ، جبران كردن گناه نسبت به همان گناه حقّ اللّه و يا حقّ النّاس -، تصميم جدّى بر اينكه ديگر مرتكب آن گناه نشود.