وفات حضرت معصومه (س) تسلیت باد.
بارگاهی که به شهر قم به پاست
هم برای نجف هم کربلاست
خاک اورا غرق بوسه می کنم
چون که جای پای اربابم رضاست
وفات فاطمه معصومه (س) تسلیت باد
بارگاهی که به شهر قم به پاست
هم برای نجف هم کربلاست
خاک اورا غرق بوسه می کنم
چون که جای پای اربابم رضاست
وفات فاطمه معصومه (س) تسلیت باد
برایم نوشته بود :
گاهی اوقات دستهایم به آرزوهایم نمی رسند شاید چون آرزوهایم بلندند …
ولی درخت سرسبز و شاداب صبرم می گوید :
امیدی هست چون خدایی هست … آری و چه زیبا نوشته بود !
همواره با خود تکرار میکنم امیدی هست ؛ چون خدایی هست …
جمعه هایم بی تو بی معناست، مهدی جان بیا
دل درون سینه ام تنهاست، مهدی جان بیا
در فراقت می چکد اشک روان از دیده ام
حال و روز خلوتم غوغاست، مهدی جان بیا
یاد پرشور تو زینب بخش افکار من است
دم به دم نام تو بر لب هاست، مهدی جان بیا
بی وجود تو ندارد کل هستی رنگ و بو
این جهان با بودنت زیباست، مهدی جان بیا
گرچه دیدارت میسر نیست بر چشمان من
این دل اما با غمت شیداست، مهدی جان بیا
دست های التماسم در دعای ندبه ها
خود نشان غصه در دنیاست، مهدی جان بیا
جمکران قلب من دارالولای عشق توست
مجلس شوقت در آن برپاست، مهدی جان بیا
تا همان صبح ظهورت انتظارت می کشم
آرزویم دیدن مولاست، مهدی جان بیا
داغ غربت عاشقان مخلصت را خسته کرد
چشم بر در حضرت زهراست، مهدی جان بیا
امام صادق (علیه السلام ) :
ای نمازگزار! اگر بدانی با که مناجات می کنی ، هیچگاه از او روی نگردانی و پیوسته نماز خواهی خواند!
تظاهرات نمازگزاران سریش آباد در محکومیت اعدام شیخ نمر برگزار شد
به گزارش معاونت فرهنگی مدرسه حضرت زینب(س) سریش آباد روز جمعه مورخ 94/10/18 در محکومیت اقدام ددمنشانه و جنایت هولناک رژیم تروریست پرور سعودی از جمله شهادت رساندن شیخ نمر، پس از اقامه نماز جمعه این هفته تظاهرات اعتراض آمیز برپا کردند.
درپایان این راهپیمایی قطعنامه حمایت از شیخ نمر و محکومیت اعمال بی منطق آل سعود قرائت گردید.
برگزاری امتحانات پایان نیمسال اول سال تحصیلی 95-94 در مدرسه علمیه حضرت زینب(س) سریش آباد
زندگی نامه شهید علم الهدی
شهید سید حسین علم الهدی فرزند آیة الله حاج سید مرتضی علم الهدی(ره) به سال 1337 شمسی پا به عرصه گیتی نهاد. فرزندی پاك از شجره مباركه رسالت بود كه در مهد علم و تقوا پرورش مییافت. حسین این نور پرتو گرفته تا آفاق در كانون علم و عملی در رشد بود كه تشنگان فقه و فقاهت و مردم تشنه هدایت گرداگردحریمش به اعتكاف بودند. شهید سید حسین پنج سال پیش از قیام 15 خرداد 42 متولد شد تا بعدها در مكتب قرآن ، كلام وحی آموزد و نیز بعدها در حین سپری كردن دبستان تلاوت كننده آیات الهی باشد و در سطح استان نغمه سرای و بلبل مترنم كننده لحن قران شود. صدای دلنشین او بود كه صفحات زمان و قرون را به یكباره كنار میزد واین برگ ورق خورده را به برگ ایام هجرت پیوند میداد. صمیمیت او بود كه علاوه بر شور و جذبه اش نقطه ای را بوجود آورده بودكه مغناطیس باشد برای رشد دیگران در تجمع های مسجد و مدرسه. در مساجد با تشكیل كتابخانه و جلسات سخترانی و در مدارس با تشكیل انجمنهای اسلامی و جلسات ارشاد و هدایت. گرچه هیچ قلم و زبانی قادر بر تر سیم آن همه شور و عشق نیست ، لكن بر حسب وظیفه هاله ای از آنروح پاكباخته را در معرض تاریخ قرار می دهیم، باشد تا ره توشه ای برای فرزندان انقلاب گردد.
نحوه شهادت شهید علم الهدی
صدای تانك های آن طرف جاده به گوش می رسید. تیراندازی لحظه ای متوقف نمی شد. راه افتادیم، با اینكه می دانستیم امید برگشت نیست، ولی رساندن «آر. پی. جی» به «علم الهدی» ما را مصمم به پیش می برد. به جاده كه رسیدیم، توانستیم تانك هایی را ببینیم. به جز چند تایی كه در حال سوختن بودند، بقیه غرش كنان به پیش می تاختند. چشمم به حسین (علم الهدی) كه افتاد، خستگی از تنم در آمد. آر. پی. جی بر دوشش بود و پشت خاكریز دراز كشیده بود. در امتداد خاكریز غیر از حسین حدود ده نفر دیگر هنوز زنده بودند واز همه گروه همین ده نفر مانده بودند. حتی یك جسد بر زمین نمانده بود. پیدا بود كه بچه ها با گلوله مستقیم تانك ها از پای در آمده بودند. تانك های سالم از كنار تانك های سوخته عبور می كردند و به طرف خاكریز علم الهدی پیش می آمدند. حسین و افرادش هیچ عكس العملی نشان نمی دادند. «روز علی» كه حسابی نگران شده بود، آر. پی. جی را از من گرفت و به تانك ها نشانه رفت. دست روز علی را نگه داشتم و گفتم: كمی دیگر صبر كن، شاید بچه ها برنامه ای داشته باشند و او پذیرفت.
تانك ها به حدود پنجاه متری خاكریز رسیده بودند كه یكباره حسین از جا بلند شده و نزدیك ترین تانك را نشانه گرفت. گلوله درست به وسط تانك خورد و آن را به آتش كشید. غیر از حسین دو نفر دیگر كه آر. پی. جی داشتند، دو تانك دیگر را نشانه رفتند و هر دو را به آتش كشیدند. بقیه تانك ها سر جایشان ایستادند و ناگهان خاكریز را به گلوله بستند. خاكریز یكپارچه دود شد و بعید بود كسی سالم مانده باشد.
روز علی بلند شد و نزدیك ترین تانك را نشانه رفت و با اینكه فاصله كم بود، تانك را از كار انداخت. قامت حسین دوباره از میان دود و گرد غبار پشت خاكریز پیدا شد و یك تانك دیگر با گلوله حسین به آتش كشیده شد. پیدا بود كه از همه افراد گروه فقط روز علی و حسین زنده مانده اند. حسین از جا كنده شد و خود را به خاكریز دیگر رساند. تانك ها هنوز ما را ندیده بودند. پیشروی تانك ها دوباره شروع شد. حسین پشت خاكریز خوابیده بود. تانك به چند متری خاكریز كه رسید، حسین گلوله اش را شلیك كرد. دود غلیظی از تانك بلند شد. تانك دیگری با سماجت شروع به پیشروی كرد. روز علی كه آر. پی. جی را آماده كرده بود، از خاكریز بالا رفت و آن را هدف قرار داد. تانك به آتش كشیده شد و چهار تانك دیگر به ده متری حسین رسیده بودند. حسین از جا بلند شد و آخرین گلوله را رهاكرد. سه تانك باقیمانده در یك زمان به طرف حسین شلیك كردند. گلوله ها خاكریزش را به هوا بردند. گردو خاك كمی فرو نشست، توانستیم اول آر. پی. جی و سپس حسین را ببینیم. جسد حسین پشت خاكریز افتاده بود و چفیه صورتش را پوشانده بود. یكی از تانك ها به چند متری حسین رسیده بود و می رفت كه از روی پیكر حسین عبور كند.
زندگی زیباست اما شهادت از آن زیباتر
ای شهید ای آنکه بر کرانه ازلی و ابدی وجود بر نشسته ای
دستی برآر و ما قبرستان نشینان عادات سخیف را نیز از این منجلاب بیرون کش..
گمنامند همچون مادرشان………
ای شهید پوتین هام جامانده اند پلاکم را جا گذاشته ام
در این دیار غربت آیا دستت را بلند می کنی که دستانم را در آغوش گرمت بگیری
تا پیدا کنم جامانده گی ام را؟؟؟؟؟
اللهم الرزقنا شهادة فی سبیلک
صفوان بن یحیی از امام صادق علیه السلام نقل می کند که فرمود :
ابلیس گفت پنج چیز است که من در آنها حیله ای ندارم،
ولی بقیه مردم در دست من هستند.
1- کسی که از روی صدق نسبت به خدا پناه برد و در تمام کارهایش به او توکل کند ،
2- کسی که تسبیح گفتن او در شب و روز زیاد شود،
3- کسی که به برادر مسلمان خود همان را بپسندد که بر خود می پسندد ،
4- کسی که به هنگام رسیدن مصیبت خود را نبازد ،
5- کسی که به آنچه خدا به او داده راضی باشد و غم روزی نخورد .
الخصال/ترجمه جعفری.ج1 ،ص 417